زبانحال امام رضا علیهالسلام قبل از شهادت
از سوز زهـر خـسته و از پا نشستهام چـشم انـتـظار مـقـدم زهـرا نـشـستهام پا میکشم به خاک و امانم بریده است یـاد اجـل بـه یــاد مــداوا نـشــسـتــهام میبیـنمش که از غـم من گریه میکند اشک جـواد را بـه تـمـاشـا نـشـستـهام دور از مدینه و تک وتنها عجیب نیست با قـصد پر کشیدن از اینجا نـشـستهام اشک من وجواد و دو چشمان مـادرم در حجـره گوئیا که به دریـا نـشستهام |